می نویسم از خودم ...

متن مرتبط با «میلادی به شمسی» در سایت می نویسم از خودم ... نوشته شده است

به کجا چنین شتابان

  • کِی وقت کردیم که انقدر بد بشیم. انقدر به ادمها بی تفاوت باشیم که نخواهیم درکشون کنیم , که زندگیشون , دردهاشون , دغدغه هاشون برای ما بی اهمیت و بی ربط به نظر بیاد .چی میشه که مدیری انقدر راحت کارمندان و کارکنانش را از کار بر کنار می کنه ان هم در شرایطی که تا پایان سال 1 ماه بیشتر باقی نمانده و هیچ شرکتی جذب نیروی جدید نداره. دو 3 ماهی هست که شرکت حقوق کارم, ...ادامه مطلب

  • مرا آن ده که آن به ...

  •      حکایت ما ادمها حکایت همان گنجشکیه که بریده از همه رو به سوی خدا میاره و مامنی می طلبه برای دلتنگی هاش از زندگی.  [ + خدا : آیا هرگز به ملکوت من نیامدی ؟   _ گنجشک سکوت کرد.بغض به دیواره های نازک گلویش فشار آورده بود.  + اما در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست بیا.  _ گنجشک سر بلند کرد.دشتهای آ, ...ادامه مطلب

  • چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

  • **********   اجابت هم اجابتهای قدیم. نمیدونم مشکل از دعاهای ماست که دیگه اجابت نمیشه , یا این خداست که دیگه حوصله حرفهای تکراری نداره؟!! این روزها خیلی خسته و درمانده شدم . از خودم نا امید شدم دقیقا از آن روزیکه چشمم به درخت کاج وسط امامزاده افتاده. چه ارج و قربی پیدا کرده ! چه با غرور و افتخار س, ...ادامه مطلب

  • نرم نرمک می رسد اینک بهار ...

  • ********** بوی باران، بوی سبزه، بوی خاکشاخه‌های شسته، باران خورده، پاکآسمان آبی و ابر سپیدبرگ‌های سبز بیدعطر نرگس، رقص بادنغمه شوق پرستوهای شادخلوت گرم کبوترهای مستنرم نرمک می‌رسد اینک بهارخوش به حال روزگارخوش به حال چشمه‌ها و دشت‌هاخوش به حال دانه‌ها و سبزه‌هاخوش به حال غنچه‌های نیمه‌بازخوش به , ...ادامه مطلب

  • با اینکه به سختی گذشت ولی خوش گذشت ...

  • ******** ******** چقدر زود میگذره .انگار قبلنها این طورنبود.شاید چون بچه بودیم و دنیا در نظرمان بزرگ بود.ولی حالا... انگار همین دیروز (مرداد 95) بود که فراخوان جذب نیرو برای سرشماری رو تو یکی از کانالهای تلگرام دیدم و ثبت نام کردم .تو اولین روز کاری که تو سالن اجتماعات فرمانداری جمع شدیم و همون اول کار سرود جمهوری اسلامی ایران رو خوندیم ، چه غروری ما رو گرفت . امروز ( 3 آذر 95) چند روزی هست که سرشماری به طور رسمی تموم شده و من به تلافی این 50 روز آموزش و کار مستمر بدون تعطیلی ، برای خودم استراحت مطلق تجویز کردم . تو این هوای سرد زمستونی که گریبان پاییز رو گرفته ، اصلا حس بیرون رفتن ندارم .در عوض نشستم و  اتفاقات تلخ و شیرین این 50 روز رو مرور می کنم. لحظات شیرینش رو که بیاد میارم ناخودآگاه لبم به خنده باز میشه و وقتی به تلخهاش میرسم ، همون لبخند دوباره جمع میشه . عکس العمل های متفاوت مردم رو هرگز فراموش نمی کنم : مثل شنیدن صدای فریادهای زنی از پشت در خونه ای که جرات در زدن رو از من گرفت . یا  آقای جوونی که حین مصاحبه ، سر گرفته شدن جای پارک ماشینش ، مصاحبه رو رها کرد و رفت پی,با اینکه به انگلیسی,با وجود اینکه به انگلیسی,با اینکه تازه به دلم نشستی ...ادامه مطلب

  • یعنی چندتا دروغ دیگه به ما گفتند !؟!؟!؟

  •   چند وقتی که ( حدودا 3 هفته) تصمیم گرفتم یک کار جدید شروع کنم که هم مربوط به هنر باشه و هم صرفه اقتصادی داشته باشه . تو این زمینه دانش قبلی خیلی کمی داشتم اما از اونجا که بسیار مشتاق و علاقمند هستم سعی کردم به هر نحویه اطلاعاتم رو کامل کنم .خیلی به این در و اون در زدم هم برای آموزش هم مقدمات کار . نزدیک به یک هفته ست که کار رو شروع کردم .از جنبه های مختلف امتحان کردم که بهترین روش رو برای به دست اوردن بهترین نتیجه ، انتخاب کنم. اولش چون بلد نبودم هر نتیجه ای ذوق زده ام  می کرد چون از خودم انتظارش رو نداشتم .ولی حالا که یه کوچولو کار رو یاد گرفتم دیگه هر نتیجه ای راضیم نمی کنه.امشب بعد از دیدن نتیجه خیلی افسرده و ناامید شدم .بعد از یک هفته کار و انجام چند مورد و عدم موفقیت کامل ، یه جورایی خسته شدم . داشتم فکر می کردم که ادیسون چه ادم پرتلاش و امیدواری بوده که بعد از ...!؟ بعد از ...؟؟؟؟  بعد از چندبار بود ؟ نمیدونستم بعد از چند بار شکست برای اختراع لامپ رشته ای ، موفق شد . یه سرچی زدم تو ویکی پدیا که کلا نظرم راجع بهش عوض شد . "  توماس ادیسون لامپ حبابی را ابداع نکرد و قبل از, ...ادامه مطلب

  • میلاد

  • ********** سالروز میلادم گذشت .متفاوت از سالهای پیش . برخلاف پارسال ، امسال خیلی هم شلوغ نشد . شاید چون خودم نخواستم . حوصله نداشتم؟اهمیتی نداشت؟سرم شلوغ بود ؟و... نمی دونم. چقدر زود به اینجا رسیدم . به این سن . و چقدر این بزرگ شدن برام ملموسه، این رشد کردن ، این  کامل شدن. چقدر عاقل شدم؟ رو نمیدونم ولی از این نگاهی که به دنیا دارم ، راضی ام . و خدا رو شاکرم به خاطر این رضایت . با اینکه دغدغه هام زیاده ولی وقتی پای میز مذاکره با خدا میشینم همشون بی ارزش میشند . آرزویی نکردم. تولدم مبارک :)) ,میلادی به شمسی,میلاد کی مرام,میلاد عبادی پور,میلاد راستاد,میلاد,میلاد بیگی,میلاد محمدی,میلاد درخشانی,میلاد بابایی,میلاد قاسمی خواه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها