کاش چون پائیز بودم … وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم

ساخت وبلاگ

بلبل پاییز - سلار عقیلی

 

بچه که بودم عاشق روزهای پنجشنبه بودم چون فرداش جمعه و مدرسه تعطیل بود.

وقتی بزرگتر شدم دیگه خبری از مدرسه نبود و خب طبیعتا از لذت پنجشنبه هم دیگه خبری نبود .پنجشنبه و شنبه برام یکی بود .اصلا روزهای هفته از دستم در رفته بود تا اینکه...

حالا که مجبورم 5 و نیم صبح بیدار شم و تا 8 شب یه کله بدون استراحت کار کنم اخر هفته برام معنی پیدا کرده. گاهی انقدر خسته میشم که نای برگشتن به خونه رو هم ندارم.چرت زدن تو مترو و تاکسی یه چیز عادی شده برام.با خودم فکر می کنم موقع دعاکردن شایدیکم واضحتر باید ویژگی های شغل مورد علاقه ام رو می گفتم .با این حال باز هم خدا رو شکر که از اون یکنواختی زندگی راحت شدم .

حالا عاشق روزهای چهارشنبه ام چون فرداش پنجشنبه ست و کارمون یک ساعت دیرتر شروع شده و تا ظهر (حدودای ساعت 14) تموم میشه.

هیچ چی لذت بخشتر از بعدازظهرهای روز پنجشنبه نیست که با خیال راحت از اینکه فردا تعطیله ، دراز کشیدی و فضاهای مجازی رو چک می کنی .تازه شب هم می تونی تا دیر وقت بیدار بمونی و با یه لیوان شیر نسکافه گرم زیر پتو از شبهای بلند پاییز لذت ببری.

اصلا امسال همه چیز متفاوت بود .سالروز تولد من که مصادف شد با 7 محرم و بهانه خوبی داد دست دوستان برای فراموشیشون یا همین شروع پاییز که وحشیانه و زمستون وار به شهرهای شمالی کشور حمله کرده.آخه اول پاییز و برف و سرما؟!!!

پس بارون و هوای نه چندان سردش چی میشه ؟قدم زدن تو هوای ابری خیابونها چی؟تصمیم گرفتم یه پنجشنبه که هوا ابری بود و نم بارون هم با طراوتش کرده بود از میدون ولیعصر تا چهار راهش رو با تمام خستگیم پیاده گز کنم .نمی خوام حسرت این لذت به دلم بمونه ...

می نویسم از خودم ......
ما را در سایت می نویسم از خودم ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3daroniatc بازدید : 44 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 19:04